میدونید کاری که بعد از نفس کشیدن به طور مداوم در شبانه روز انجام میدید چیه ؟ شاید تا حالا بهش فکر نکرده باشید ! بله اون خود فکر کردنه ، ما در شبانه روز تقریبا بدون وقفه فکر میکنیم ! چه وقتی بیداریم و چه وقتی که خواب هستیم ، فقط شکل و نوع اونها با هم فرق میکنه
من محسن القاسی، جراح مغز، اعصاب و ستون فقرات در این اپیزود با شما درباره چگونگی فکر کردن و اینه که با فکر کردن چه اتفاقی در مغز ما میوفته صحبت میکنم.
با من همراه باشید.
تعریف تفکر ( انجمن روانشناختی آمریکا )
تفکر ، رفتاری شناختی که در آن ایدهها، تصاویر، نمادهای ذهنی و سایر عناصر فرضی فکری تجربه یا دستکاری میشوند. یک فرایند پنهان و نیز یک فرایند نمادین است که به ما امکان میدهد تداعیهای روانشناختی ایجاد کنیم و الگوهایی برای درک جهان بهوجود بیاوریم.
فکر کردن یه فرایند پیچیده مغزیه ، به این معنی که وقتی ما فکر میکنیم فرایندهای مختلفی در مغز ما شروع به فعالیت میکنه . یک فرآیند چند بُعدی که توسط شبکههای عصبی مغز کنترل میشه و تحت تاثیر چند مکانیسم مختلف تبدیل به یه فکر میشه .
در واقع ، نسبت فکر به مغز مثل نسبت سیستم عامل به سخت افزار یه کامپیوتره . بعبارتی همونطور که یه کامپیوتر با استفاده قطعات ، مدارات و سیم های رابط در نهایت باعث خلق یه تصویر و یا صوت میشه ، مغز هم با استفاده و بکارگیری سخت افزار و اجزاء خودش در نهایت باعث ایجاد یه فکر ، ایده و یا تصمیم میشه .
ولی یه تفاوت بزرگ وجود داره ، هیج تصویر و یا فایلی سخت افزار کامپیوترش رو تحت تاثیر قرار نمیده اما مغز استثنا ست و اگر شما فکرهای استرس زا و منفی داشته باشید روی مغز شما تاثیر میزاره و باعث آسیب به اون میشه .
حالا میخوام در مورد در مورد این فرایند و اینکه فکر کردن چه اتفاقی رو در مغز رقم میزنه کمی براتون صحبت کنم :
شبکههای عصبی:
مغز انسان شامل میلیاردها سلول عصبیه که با هم ارتباط برقرار میکنن تا یه شبکه بزرگ عصبی رو تشکیل بدن ،( درست مثل اینکه درون مغز ما هم جامعه ایی بزرگ وجود داره و افرادش با هم در ارتباط هستن ) ارتباطات بین این سلولهای عصبی به طور مستقیم و غیرمستقیم در فرایند فکر کردن نقش داره .
وقتی فکر میکنیم، فعالیتی در شبکه عصبی مغز اتفاق میوفته . این فعالیت شامل الکتروشیمیایی شدن سلولهای عصبی و ارتباطات بین اونهاست . الگوهای فعالیت عصبی در مغز، با استفاده از تکنیکهای تصویربرداری مغزی مانند الکتروانسفالوگرافی (EEG)، مغناطیسنوری (MEG) و تصویربرداری تشدید مغناطیسی (fMRI) قابل مشاهده و ثبت هست .
فرآیند فکر کردن بر اساس ارتباطات بین نواحی مختلف مغز اتفاق میافته . اطلاعات از طریق شبکههای عصبی به صورت الکتریکی و شیمیایی منتقل میشه ، نورونها، سلولهای عصبی اصلی، از طریق سیناپسها به یکدیگر متصل میشن و اطلاعات رو ا با استفاده از اسپایکها (پالسهای الکتریکی) منتقل میکنن.
در فرآیند فکر کردن، شبکههای عصبی مغز به شکل پیچیدهای با هم در ارتباط هستند و اطلاعات در سطح مختلفی از مغز پردازش میشوند. برخی مناطق مغز مرتبط با توجه و تمرکز، حافظه، تصویرسازی، زبان و حرکت هستند. همچنین، پارامترهای مختلف مانند مانند ضمیر، احساسات و اراده نیز در فرآیند فکر کردن نقش دارن.
هماهنگی نوسانات مغزی
فعالیت های الکتریکی مغز می تونه با استفاده از الکترودها و دستگاه های EEG (الکتروانسفالوگرافی) ثبت شود. این فعالیت ها نشان دهنده وجود نوسانات مغزیه که در طی فعالیت های شناختی مانند تمرکز، حل مسئله و حافظه تغییر می کنن. برخی از نوسانات مغزی مهم عبارتند از: موج تتا، موج آلفا، موج بتا و موج گاما. هماهنگی و همسویی این نوسانات می تونه به تبادل اطلاعات بین مناطق مختلف مغز کمک کنه و نقش مهمی در فرایند فکر کردن داشته باشه .
البته ما فرکانس های مغزی و در پادکستهای قبلی کامل توضیح دادیم و شما میتونید در اونجا اطلاعات بیشتری رو گوش بدین . نوسانات مغزی نشان دهنده فعالیت الکتریکی مغز هستن ، که با استفاده از تکنیکهای الکتروانسفالوگرافی (EEG) هم قابل اندازهگیری هستن. این نوسانات بر اساس فرکانس و شدت و مکانیسمهای مختلفی که در مغز ایجاد میشوند، دستهبندی میشن .
نوسانات مغزی به طور کلی به چهار دسته اصلی تقسیم میشن: بتا (Beta)، آلفا (Alpha)، تتا (Theta) و دلتا (Delta). هر کدام از این دستهها با وضعیت ذهنی و فعالیت مغزی مشخصی مرتبط هستند.
– نوسانات بتا (Beta): این نوسانات در حالت بیداری و در فعالیتهای ذهنی متمرکز و آگاهی بیشتر بروز میکنند. بنابراین، نوسانات بتا به طور عمده با فعالیتهای شناختی، مانند تمرکز، تحلیل، حل مسئله و فکر کردن پرتوان هستند.
– نوسانات آلفا (Alpha): این نوسانات در حالت آرامش و استراحت فعالیت زیادی دارند. هنگامی که فرد در حالت آرامش قرار میگیره این نوسانات آلفا بیشتر مشاهده میشه. برای مثال، وقتی چشمان فرد بسته شده و در حالت استراحت قرار دارد. نوسانات آلفا به عنوان نشانهای از آرامش ذهنی و تمرکز درونی در فعالیتهایی مانند مدیتیشن و آرامبخشی مورد استفاده قرار میگیرند.
موزیک – کوتاه – مدیتیشن
– نوسانات تتا (Theta): این نوسانات در حالتی که فرد در حالی است که در حالت آرامش عمیق، خواب و تخیل فعال است، ظاهر میشوند. نوسانات تتا به عنوان نشانگری از ترکیبی از آرامش، خلاقیت، تخیل و حافظه مرتبط هستند. همچنین، در برخی موارد، نوسانات تتا ممکن است در حالتی که فرد در حال تمرین و یادگیری سریع است نیز نشان داده بشن .
تحقیقات نشان میدهد که تجربههای مثبت، افکار شاد، وضعیت آرامش و تأمل، ارتباط اجتماعی مثبت و عملکرد احساسی بهبود یافته ممکن است باعث افزایش فعالیت امواج تتا در مغز شوند. این امواج میتوانند نشان دهنده وضعیت آرامش و تمرکز ذهنی باشند و در نتیجه ممکن است از اهمیت بالایی برخوردار باشند.
– نوسانات دلتا (Delta): این نوسانات در حالت خواب عمیق و در حالتهایی که فرد در وضعیت بیخبری است، ظاهر میشوند. نوسانات دلتا به عنوان نشانگری از فرایندهای غیرآگاهی مانند خواب، بازسازی بدن و بهبود فیزیکی استفاده میشوند.
با توجه به مطالبی که گفتم ، نوسانات مغزی نقش مهمی در فرایند فکر کردن دارن. هر نوع نوسان مغزی ممکنه با وضعیت ذهنی و فعالیت فکری مشخصی مرتبط باشه . مطالعه و تحلیل این نوسانات میتواند به ما کمک کند تا الگوهای فعالیت مغزی در طول فرایند فکر کردن رو بهتر درک کنیم و فهم بهتری از مکانیسمهای فکری و شناختی بدست بیاریم .
مسیرهای عصبی:
مغز دارای سیستمهای مختلفیه که اطلاعات رو بین مناطق اون انتقال میدن . این مسیرهای عصبی عبارتند از مسیرهای عصبی دستگاه لیمبیک، مسیرهای عصبی دستگاه حرکتی و مسیرهای عصبی دستگاه حسی.
هر یک از این مسیرها نقش مهمی در فعالیت های شناختی و فرایند فکر کردن دارن.
مسیرهای عصبی در فکر کردن نقش مهمی دارن. اطلاعات ورودی از طریق سیستم عصبی به مغز منتقل میشه و بعد در سراسر مسیرهای عصبی پردازش میشن.
در مغز، مسیرهای عصبی به عنوان راههای ارتباطی بین مناطق مختلف عمل میکنن. مناطقی از مغز مثه قشر مغزی، هیپوکامپ و آمیگدالا، به عنوان قسمتهایی از مسیرهای عصبی در فکر کردن معروف هستند.
هنگامی که شما درباره چیزی فکر میکنید، اطلاعات به صورت سیگنالهای الکتریکی در سلولهای عصبی مغز شما جابجا میشن. این سیگنالها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق مسیرهای عصبی منتقل میشن. اطلاعات به صورت الکتریکی از سلول به سلول دیگه ی میرسه و این فرآیند توسط مسیرهای عصبی کنترل میشن .
به عنوان مثال، مسیرهای عصبی در قشر مغزی نقش کلیدی در فعالیتهای شناختی و فکری دارن. این منطقه از مغز شما درک، حافظه، تصمیمگیری و تمرکز را تنظیم میکنه . مسیرهای عصبی در قشر مغزی اطلاعات را دریافت و پردازش میکنن و به شما امکان فکر کردن و برخورد با مسائل پیچیده رو فراهم میکنه .
در کل، مسیرهای عصبی در فکر کردن نقش حیاتی دارن و فرآیندهای پیچیده عقلانی را امکانپذیر میسازند. این مسیرها به عنوان راههای ارتباطی بین نواحی مختلف در مغز عمل میکنن و تاثیر عمدهای در فرآیند فکر کردن دارن .
نقاط فعالیت :
در طی فعالیت های شناختی، بخش های خاصی از مغز به طور فعال در حال فعالیت هستن . تصاویر مغزی، افزایش فعالیت در نواحی خاصی از مغز رو نشون می دن. به طور کلی، فعالیت های فکری بر روی قشر پیشانی، قشر حسی، قشر حرکتی و هیپوکامپوس تأثیر می گذارد.
– قشر پیشانی (Prefrontal Cortex): قشر پیشانی، که بخشی از لوب جبهای است، در تصمیم گیری، برنامهریزی و کنترل عملکرد های اجرایی نقش داره . در هنگام فکر کردن، قشر پیشانی برای فعال سازی و تنظیم پروسههای شناختی و عملی مورد نیاز به کار میره . به طور مثال، برای برنامه ریزی کارها، تصمیم گیری و حل مسئله، قشر پیشانی فعال میشه.
– قشر حسی (Sensory Cortex): قشر حسی، بخشی از لوب آهیانه هستش که نقش مهمی در پردازش اطلاعات حسی داره. در هنگام فکر کردن، اطلاعات حسی از حسگرها وارد قشر حسی میشود و در اینجا پردازش میشه . به عنوان مثال، اگر شما در حال تصور یک تصویر یا صدایی هستید، قشر حسی در پردازش این اطلاعات حسی نقش داره .
– قشر حرکتی (Motor Cortex): قشر حرکتی در لوب پیشانی قرار داره و مسئول کنترل حرکات ارادی بدن هست . در هنگام فکر کردن درباره یک حرکت یا فعالیت بدنی ، قشر حرکتی فعال میشه تا برنامه ریزی و کنترل اجرای آن حرکت را انجام دهد.
– هیپوکامپوس (Hippocampus): هیپوکامپوس یک بخش مهم از مغزه که در حافظه و فرآیند یادگیری نقش مهمی داره . در هنگام فکر کردن، هیپوکامپوس به عنوان قسمتی از سیستم حافظه به کار میرود و نقشش در استدلال، بررسی حقایق و بازخوانی اطلاعات قبلی هست .
هیپوکامپوس (Hippocampus) ناحیهای از مغز است که در حافظه و فرآیند تفکر نقش مهمی داره . این ساختار ، جزئی از سیستم لیمبیک (Limbic System) مغزه و وظیفهی اصلی اون ایجاد و ذخیرهی حافظههای کوتاهمدت به حافظههای بلندمدته .
هیپوکامپوس نقش مهمی در تشکیل حافظهی اجرایی (Executive Memory) دارد که شامل فرآیندهایی مانند تصمیمگیری، حل مسئله و توجه هست . این ناحیه اطلاعات دریافتی را به صورت فعالیتهای ذهنی ذخیره میکند و برای استفادهی آینده آنها را بازیابی میکند.
علاوه بر این، هیپوکامپوس نقش مهمی در تفکر خلاق داره. تحقیقات نشان میدهد که هیپوکامپوس در فرآیندهای تصور، تخیل و تولید ایدههای جدید نقش مهمی دارد. برخی از تحقیقات حاکی از آن است که فعالیتهای تخیلی و خلاقانه ممکن است با تحریک هیپوکامپوس ارتباط داشته باشند.پس اینو بدونید که هر وقت دارید فکر خلاقانه ایی میکنید این قسمت از مغز شما فعال شده .
حالا یه نکته جالب براتون بگم ، ایا میدونستید که استرس مزمن و افکار منفی میتونه حجم هیپوکامپ
را کم کنه ؟ پس حواستون باشه همیشه از افکار منفی دوری کنید .
پلاستیسیته عصبی : مغز قابلیت تغییر و تطبیق با محیط رو داره که به این قابلیت مغز پلاستیسیته عصبی میگن .
فرآیندهای فکری مثل یادگیری، حافظه و حل مسئله میتوانند باعث تغییرات درارتباطات عصبی و ساختار مغز بشه .
پلاستیسیته عصبی نقش مهمی در فرایند فکر کردن انسان ایفا میکنه. پلاستیسیته عصبی به قدرت سیستم عصبی برای تغییر و تطبیق با شرایط محیطی و تجربیات پاسخ میده . این پدیده به معنای توانایی عصبیها برای تغییر ساختار و عملکرد خودشون هستن . بر اساس تجزیه و تحلیل و تجربیات جدید، اینو میدونیم که پلاستیسیته عصبی بخشهای مختلف مغز را درگیر میکنه و نقش بزرگی در یادگیری، حافظه، تصمیمگیری و فرایند فکر کردن داره .
وقتی ما فکر میکنیم، نورونهای مغز میلیاردها ارتباط بین خود را برقرار میکنند. این ارتباطات نقش اساسی در ایجاد و تقویت مسیرهای عصبی برای انتقال اطلاعات دارن. به عنوان مثال، هنگامی که یاد میگیریم یک مهارت جدید را به کار بگیریم، نورونها در مغز تغییراتی را تجربه میکنن. به طور مداوم، ارتباطات میان نورونها قویتر میشه و این باعث میشه که فرایند یادگیری بهبود پیدا کنه و مهارتها بهتر بشن .
همچنین، پلاستیسیته عصبی در حافظه نقش بسیار مهمی ایفا میکنه . وقتی چیزی را به خاطر میاریم ، نورونها در مغز ارتباطاتی بین خودشون برقرار میکنن . با تمرین و تکرار، این ارتباطات قویتر میشوند و حافظه ما تقویت میشن.
همچنین، پلاستیسیته عصبی در فرایند تصمیمگیری نیز نقش مهمی دارن . وقتی با یک موقعیت جدید روبرو میشیم، نورونها در مغز تغییراتی را تجربه میکنند تا بهترین تصمیم رو بگیرن . این تغییرات پلاستیسیته عصبی رو نشون میدن و باعث میشه تا مغز در وضعیت بهتری پیدا کنه و در مواجهه با موقعیتهای مشابه بهتر و سریعتر عمل کنه .
در پایان باید بگم که فکر کردن فرایند فیزیکو شیمیایی هست و نتیجه یک تحلیل از دریافتها ، خاطرها و موقعیت های فیزبولوژیکی هست که در بستر و جسم فیزیکی مغز صورت میگیره .
چنانچه مغز ما هم ورودی های درست و سالمی داشته باشه میتونه محصول و خروجی سالم و مفید به فایده ای برای خودمون و اطرافیانمون داشته باشه . مواد اولیه افکار ما ، ورودی های حواس پنج گانه و رفتارهای متقابل در محیط ماست . هر چقدر این ورودی ها با کیفیت تر و مرغوب تر باشه ، قطعا محصول خروجی هم بهتر و با کیفیت تر خواهد بود .
پس این نکته رو نباید فراموش کنید که فکر کردن هم بهداشت خودش رو داره و همواره ما باید بهداشت فکر کردن رو رعایت کنیم تا زندگی بهتر و با کیفیت تری رو تجربه کنیم .